شاه مصنوعی با سرور صهیونیستی
علی جون: روزنامه صهیونیستی در رابطه با پروژه سایبری اسرائیل جهت کمک به کمپین رضاپهلوی با هوش مصنوعی افشاگری کرد.
مدتی است که نام رضا پهلوی بالاتر از آن که در گفت وگوهای ایرانی معنا داشته باشد، در اتاق فکرهای تل آویو و واشنگتن بعنوان یک ابزار مصرفی تکرار میشود. از همان روزی که در خلال جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی اینترنت ایران قطع شد و حجم لایک ها و بازنشرهای حامیان پهلوی در رسانه های اجتماعی بی هیچ افتی ادامه یافت، این سوال بالاتر از پیش عنوان شد که هواداران پهلوی در کدام کشور خارجی و با کدام اینترنت ضد جمهوری اسلامی فعالیت میکنند؟ پاسخ امروز در گزارش تحقیقی روزنامه اسرائیلی هاآرتص روشن شده است؛ پاسخی که نشان داده است «پروژه پهلوی» نه جنبشی خودجوش ایرانی، بلکه بخشی از کارزار روانی و تبلیغاتی اسرائیل ضد ایران است.
از پادشاهی تا پروژه آزمایشگاهی
هاآرتص، روزنامه معتبر و منتقد سیاستهای نتانیاهو، با اتکا به پنج منبع مطلع از درون دستگاه های اسرائیلی فاش کرده است که یک کارزار هدفمند برای ترویج چهره رضا پهلوی در فضای مجازی به راه افتاده است. در این پروژه، فارسی زبانان بومی استخدام شده اند با حساب های جعلی، روایت بازگشت سلطنت را طبیعی و خواست عمومی جلوه دهند. این حساب ها، با تأکید بر ابزارهای هوش مصنوعی، پیام هایی تولید می کنند که به ظاهر از دل جامعه ایرانی بیرون آمده اما براستی، خروجی اتاق عملیات روانی تل آویو است. این پروژه بخشی از برنامه بزرگ تر اسرائیل برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشورهای هدف است. همان مدلی که پیش تر در جنگ غزه و در حمله تبلیغاتی به زندان اوین هم مشاهده شد. لابراتوار شهروندی دانشگاه تورنتو که قبل از این هم شبکه های سایبری اسرائیلی را رصد کرده بود، در گزارش خود تاکید کرده است که این کارزارها توسط نهادهای دولتی یا پیمانکاران تحت نظارت دولت اسرائیل هدایت می شوند.
به عبارت روشن تر، اسرائیل برای نفوذ روانی در ایران، پروژه پهلوی را همان گونه پیش می برد که برای تضعیف حماس، حزب ا... یا حتی فلسطینی ها از شبکه های رباتیک استفاده می نماید. تفاوت تنها در زبان و نمادهاست. در ایران، نماد پادشاهی و پرچم شیر و خورشید، ابزار این مهندسی افکار شده است.
رضا پهلوی، پیاده نظامی در زمین تل آویو
به نوشته هاآرتص، رابط اصلی میان دولت اسرائیل و رضا پهلوی، «گیلا گاملیل» عضو حزب لیکود و وزیر نوآوری کابینه نتانیاهو است. همان کسی که پیش تر وزیر اطلاعات بوده و نقش فعال در عملیات روانی برون مرزی اسرائیل داشته است. این ارتباط از سفر پرحاشیه رضا پهلوی به اسرائیل در سال ۲۰۲۳ شروع شد. سفری که ظاهراً با پوشش رسانه ای «بازدید از یادبود هولوکاست» انجام شد، اما در عمل به نقطه اتصال رسمی میان جریان سلطنت طلب و تل آویو بدل گردید. به قول منابعی که با هاآرتص و رسانه اقتصادی د مارکر گفت و گو کرده اند، بعد از این سفر، کارزار گسترده ای در رسانه های اجتماعی به راه افتاد که با شعارهای ضدجمهوری اسلامی اما با چهره های ظاهراً ایرانی، روایت بازگشت سلطنت را ترویج می کرد. استفاده از هوش مصنوعی در تولید ویدئو، تصویرسازی چهره های ساختگی و پست نویسی ماشینی همچون ابزارهای این شبکه بود؛ شبکه ای که همزمان به چند زبان فارسی، انگلیسی و آلمانی فعالیت می کرد تا تصویر رضا پهلوی را در خارج از کشور هم «قابل اعتماد» و «مقبول» جلوه دهد. اما نکته کلیدی در تحلیل هاآرتص این است که حتی در نگاه منتقدان اسرائیلی، این سرمایه گذاری بر پهلوی، پرهزینه و کم ثمر است. این روزنامه صهیونیستی بهصراحت می نویسد: «اگرچه پهلوی از محبوبیت نسبی میان ایرانی ها خارج از کشور برخوردار است، اما معلوم نیست ایرانی ها او را بعنوان رهبر خود بخواهند. پسر دیکتاتوری که به علت فساد و شکنجه شناخته می شد، نمی تواند بار تاریخی پدرش را از دوش خود بردارد». این جمله، نه از زبان مخالفان داخلی، بلکه از زبان رسانه ای است که در قلب تل آویو منتشر می شود، جایی که پهلوی در آن بعنوان «مهره مصرفی» نگاه می شود، نه «پادشاه آینده».
بازی خطرناک با حافظه جمعی ایرانیان
در کارزار جدید، تلاش می شود تا تصویری رمانتیک از دوران پهلوی ساخته شود: ایرانِ مدرن، بی حجاب، پر زرق وبرق و دوست اسرائیل. اما آنچه در این بازسازی دیجیتال حذف می شود، حافظه دردناک مردم از ساواک، شکنجه گاه ها، فساد ساختاری و وابستگی کامل سلسله پهلوی به غرب است. این بازنویسی تاریخ، بخشی از جنگ شناختی جدید ضد ایران است. جنگی که به جای بمب و موشک، از تصویر و هشتگ استفاده می نماید. در این جنگ نرم، آواتارهای جعلی در نقش «شهروندان خسته از جمهوری اسلامی» ظاهر می شوند، هشتگ پادشاه رضا پهلوی را تکرار می کنند و همزمان به اسرائیل مشروعیت اخلاقی می بخشند. هدف، همان گونه که لابراتوار تورنتو تأیید کرده، «بی ثبات سازی درونی ایران از راه تحریک روانی و امید بستن به منجی بیرونی» است. به بیان دیگر، پروژه پهلوی یک عملیات شناختی دو مرحله ای است، ابتدا القای بن بست داخلی و ناامیدی از اصلاح، سپس معرفی پهلوی بعنوان ناجی. دراین میان، تل آویو می کوشد ذهن ایرانی را از واقعیت های منطقه ای به ویژه جنایات غزه منحرف کند و جبهه جدیدی از جنگ روایتها ضد ایران بگشاید.
ایران ستیزی با نقاب ایران دوستی
یکی از بخش های قابل تأمل در گزارش هاآرتص، اشاره به هماهنگی رسانه ای میان حساب های کارزار فارسی زبان با وزیر اسرائیلی، گیلا گاملیل، است. درواقع، هر زمان که گاملیل در دفاع از رضا پهلوی توئیتی منتشر می کرد، بلا فاصله لشکر حساب های فارسی، پیام او را بازنشر می دادند تا دفاع از پهلوی به مثابه خواست مردم ایران جلوه کند. در اینجا هم رژیمی که دهه هاست دستش به خون فلسطینیان آلوده است، خویش را در قامت حامی آزادی ایرانی ها نشان داده است. تناقض فاحش این پروژه در این است که اسرائیل در حالی از «بازگرداندن دموکراسی» به ایران سخن می گوید که حتی به صداهای منتقد در درون خود رحم نمی کند.
ناآرامی ساختگی و عملیات روانی
در بخش دیگری از گزارش هاآرتص، به کارزار هماهنگی اشاره شده است که بعد از حمله اسرائیل به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲روزه، ویدئوهایی را منتشر نمود و مردم را تشویق می نمود برای آزادی زندانیان به زندان بروند. اقدامی که آشکارا می توانست به خشونت و آشوب داخلی منجر شود. در همان روزها، حساب هایی دیگر در شبکه ایکس می نوشتند: «تهران بی دفاع است» یا «به بانکها هجوم ببرید». این دقیقا همان الگوی عملیات روانی است که در ده ها کشور دیگر هم آزموده شده است یعنی تزریق ترس، القای بی ثباتی و در نهایت فروپاشی اجتماعی. در ایران نیز، شبکه جعلی پهلوی–اسرائیل همان مأموریت تضعیف انسجام ملی و رؤیای فروپاشی نظام در ذهن ایرانی ها را دنبال می کند.
پهلوی؛ پروژه ای شکست خورده قبل از تولد
هاآرتص در آخر گزارش خود به نکته ای اشاره می کند که شاید مهم ترین پیام آن باشد که حتی در ارزیابی کارشناسان امنیتی اسرائیل، اتکا به رضا پهلوی بعنوان ابزار تغییر رژیم، خطایی راهبردی است. رز زیمت، پژوهشگر مؤسسه مطالعات امنیت ملی تل آویو می گوید: «بیشتر ایرانی ها رویای بازگشت سلطنت را ندارند؛ آنان تنها خواستار زندگی عادی اند.» وی همینطور هشدار می دهد که آشکار کردن چنین رابطه ای با پهلوی «حرکتی غیرحرفه ای» است و می تواند نتیجه معکوس داشته باشد.
افسون پایان یافته سلطنت
گزارش هاآرتص پرده از حقیقتی برمی دارد که بسیاری در داخل کشور هم به شکل شهودی دریافته بودند. موج پهلوی گرایی در فضای مجازی، بالاتر از آن که ریشه در دل مردم داشته باشد، شاخه ای از جنگ شناختی اسرائیل ضد ایران است. کارزاری که با هوش مصنوعی، حساب های جعلی و سرمایه سیاسی تل آویو تغذیه می شود تا حافظه تاریخی ایرانی ها را پاک کند و سایه دیکتاتوری گذشته را در لباس منجی بازگرداند. اما تاریخ ایران، برعکس تصور طراحان این پروژه، بارها ثابت کرده است که حافظه جمعی مردم از هر فیلتر هوش مصنوعی قوی تر است. در پایان باید اظهار داشت: اگر قرار باشد از این گزارش هاآرتص درسی گرفت، آن درس این است که «پروژه پهلوی» نه یک جنبش مردمی، بلکه یک آزمایش شکست خورده اطلاعاتی است. همان گونه که پهلویِ پدر با اتکا به بیگانه سقوط کرد، پهلویِ پسر هم با اتکا به بیگانه هیچ گاه برنخواهد خاست.
منبع: روزنامه خراسان
بطور خلاصه از همان روزی که در خلال جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی اینترنت ایران قطع شد و حجم لایک ها و بازنشرهای حامیان پهلوی در شبکه های اجتماعی بی هیچ افتی ادامه یافت، این سوال بالاتر از پیش عنوان شد که هواداران پهلوی در کدام کشور خارجی و با کدام اینترنت ضد جمهوری اسلامی فعالیت میکنند؟ تناقض فاحش این پروژه در این است که اسرائیل در حالی از برگرداندن دموکراسی به ایران سخن می گوید که حتی به صداهای منتقد در درون خود رحم نمی کند.
ناآرامی ساختگی و عملیات روانی
در قسمت دیگری از گزارش هاآرتص، به کارزار هماهنگی اشاره شده است که پس از حمله اسرائیل به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲روزه، ویدئوهایی را منتشر نمود و مردم را تشویق می نمود برای آزادی زندانیان به زندان بروند. اقدامی که آشکارا می توانست به خشونت و آشوب داخلی منجر شود.
منبع: alijoon.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب سایت علی جون