علی جون
علی جون

هیرکانی جواهری سبز در چنگال زخم

هیرکانی جواهری سبز در چنگال زخم

به گزارش علی جون، جنگل های هیرکانی، قدیمی ترین جنگل جهان و ریه شمالی ایران، اینروزها در شعله های آتش دست ساخته ما می سوزد، میراثی که حالا با سهل انگاری ها و گرمایش زمین زانو زده است.



با ذوق فراوان از چند روز قبل چمدان می بستیم؛ لباس ها را یکی یکی تا می کردیم و با اطمینان به هم می گفتیم «یک وعده مان اساسا جوجه کباب است». برای احتیاط، وسایل بازی ساحلی را هم کنار گذاشتیم، شاید دل مان خواست کنار دریا بنشینیم؛ دلیل تمام این شادی ها و ذوق های بی انتها مسافرت به شمال بود.
در راه رسیدن به مقصد؛ ثانیه شماری می کردیم تا بیابان های اطراف تهران تمام شود و آلودگی هوا کم کم رقیق گردد؛ تا بالاخره بتوانیم اطرافمان را واضح و بدون دود ببینیم. دلمان برای دیدن کوه هایی که با پوشش انبوه درختان گویی لباس سبز ابریشمی بر تن دارند تنگ می شد. همان درخت هایی که ناگهان در پیچ جاده پیدایشان می گشت و انگار با لبخند به ما می گفتند: «خوش آمدید به سرزمینی که قدیمی ترین جنگل جهان همچون تاجی زمردین بر سرش نشسته است.»
پیچ های جاده چالوس یکی یکی پشت سر گذاشته می شد. بامداد ها در سرمای دلچسب شمال، کنار جاده آش داغ یا صبحانه ای ساده می خوردیم و ظهر که می رسید، دنبال بکرترین گوشه جنگل می گشتیم تا زیر سایه ی درختان لقمه ای بخوریم. هنوز یادم هست هر بار که چشمم به آن همه سبزی می افتاد، آن قدر نفس عمیق می کشیدم تا ریه هایم خسته شود؛ انگار می خواستم برای تمام روز هایی که در آلودگی تهران نفس کشیده ام، اکسیژن ذخیره کنم.
پیش از این که نام آن جنگل های بکر را برایتان بگویم، اجازه دهید کمی از احوالت این چند سال اخیرش برایتان بنویسم. همین تاج سبز و باشکوه، چند سالی است که در سینه اش آهی سنگین احساس می کند؛ همان جنگلی که روزی با ذوق به آن پناه می بردیم، حالا از دست های ما زخم می خورد. شاید دیگر لازم نباشد بیشتر بگوییم؛ همه می دانیم کدام جنگل است که این روز ها در آتشی بی رحمانه می سوزد. هیرکانی؛ میراث ۴۰ میلیون ساله ای که با تمام بی مهری های ما ایستادگی کرد، تا همین حالا که قسمتهایی از آن در شعله های آتش تسلیم می شوند.
این جنگل، یک فسیل زنده است وقتی صحبت از میراث غنی کشورمان می شود، ذهنمان اغلب به صد یا دویست سال پیش برمی گردد، اما جنگل هیرکانی داستانی خیلی کهن تر دارد. این جنگلها که از ۲۵ تا ۵۰ میلیون سال پیش شکل گرفته اند، زمانیکه هنوز هیچ انسانی بر کره زمین نبود و فقط دایناسور ها حضور داشتند، در مقابل سرمای شدید عصر یخبندان دوام آوردند. دریای کاسپین که در آن دوران نقش منبع حرارتی داشت و رشته کوه البرز که همچون سدی در مقابل باد های سرد ایستاده بود، این جنگل را به پناهگاهی امن تبدیل کردند. نتیجه این انحصار طبیعی، پدید آمدن یکی از قدیمی ترین و منحصربه فردترین زیستگاه های جهان بود؛ جنگلی که از آستارا در غرب تا شرق گلستان کشیده شده، با طولی حدود ۸۵۰ کیلومتر و عرضی که گاهی به ۱۱۰ کیلومتر می رسد.
بالاتر از ۳۲۰۰ گونه گیاهی در این جنگلها زندگی می کنند؛ از درختانی، چون راش، بلوط، افرا و ممرز که سن تعدادی از آنها به هزاران سال می رسد و نزدیک به ۱۰۰ گونه پستاندار هم اینجا خانه دارند؛ از خرس قهوه ای و پلنگ ایرانی گرفته تا مرال و روباه قرمز و پرندگان مهاجر، خزندگان نادر و حتی حشرات منحصر به فرد، همه قسمتی از این اکوسیستم پیچیده و شگفت انگیزند.
بعد از عصر یخبندان، برخی گونه ها از این پناهگاه جان سالم به در بردند و به اروپا مهاجرت کردند؛ بنابراین هیرکانی را «مادر جنگل های اروپا» یا «فسیل زنده» می نامند. گونه های طبیعی یافت شده در این جنگلها از نایاب ترین ها در جهان اند و در هیچ جای دیگری دیده نمی شوند. بطور مثال، درخت شمشاد خزری که هزاران سال پیش در این منطقه ریشه دوانده، حال نمادی از تنوع زیستی ایران است.
این جنگل نه فقط یک میراث طبیعی، بلکه گنجینه ای ژنتیکی است که دانشمندان را از سرتاسر جهان به سمت خود می کشاند. مطالعات نشان می دهد هیرکانی نقش کلیدی در تنظیم آب وهوا دارد؛ درختانش سالانه میلیونها تن کربن جذب می کنند و همچون ریه های شمالی ایران عمل می کنند. بدون این جنگل، بارندگیها کاسته می شود، خاک فرسایش می شود و حتی آب رودخانه ها کم می گردد؛ اتفاقی که مستقیماً زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار می دهد.
و حالا، زخم هایی تازه بر پیکر هیرکانی… جنگلی که از عصر یخبندان جان سالم به در برد، حال به خاطر ترکیب آتش افروزی انسانی و گرمایش زمین، در مقابل شعله ها تسلیم مانده است. البته هیرکانی از سال ها پیش زخمی شده بود؛ از جنگل خواری های بی رویه و ویلاسازی های بی وقفه در دلش گرفته تا رها سازی زباله در دامان طبیعتش و آتشسوزی های امروز. آمار ها نشان میدهد در دهه های اخیر بالاتر از ۲۰ درصد از مساحت هیرکانی به علت ساخت وساز های غیرقانونی و کشاورزی ناپایدار از دست رفته است. آتشسوزی اخیر که شدت بی سابقه ای یافته است، نتیجه سهل انگاری گردشگران، کشاورزان و تغییرات آب وهوایی است. گرمایش جهانی خاک را خشک تر کرده و باد های گرم، آتش را با سرعت وحشتناکی پخش می کنند. درنتیجه می بینیم که تنها تخریب جنگل در این بین مطرح نیست بلکه ریه های ایران زمین را از کار می اندازد و قسمتی از تاریخ تکاملی این سرزمین را به خاکستر مبدل می کند. گونه هایی، چون پلنگ ایرانی که زمانی در این جنگل پناه داشتند، حال در آستانه انقراض اند.
اما در دل همین آتش، روایتی باردیگر از همیاری شکل می گیرد… صدای مرد شمالی از دل دود و شلوغی برمی خیزد؛ صدایی خسته که بغضی فروخورده در آن موج می زند: «به ولله این آتش خاموش نبونه (به گویش محلی- خاموش نمی شود) …» و نگاهش را به تنه درخت مازو می دوزد که در شعله هاست؛ سپس با آخرین امیدش بیل را به تنه می زند تا شاید آتش افتاده به جان این درخت تنومند، که ارتفاعش بالاتر از ۵ متر و قطری یک و نیم متری دارد، را مهار کند.
در ویدیو هایی که از آتشسوزی جنگل های هیرکانی انتشار یافته، مردم و آتش نشان ها دوشادوش یکدیگر ایستاده اند؛ مثل تمام قصه های این سرزمین، روایتی شجاعانه از همدلی برای نجات ایران و جنگل هایش. اهالی روستا های الیت و جواهردشت با همان وسایل ابتدایی خانه همچون بیل، سطل های آب، چوب های مرطوب از دامنه جنگل بالا می روند شاید خاک داغ است و پاهایشان را می سوزاند، اما هیچ کس عقب نمی کشد. آتش نشان ها و مردم محلی، همراه با هلیکوپتر هایی که بی وقفه آب می پاشند، همه یک صدا و یک دل ایستاده اند تا جلوی گسترش آتش را بگیرند.
در گفت و گو با یکی از اهالی مرزن آباد، از آتشسوزی پرسیدم. پیرمرد با همان لهجه شیرین مازنی اش اظهار داشت: «این جنگل مال همه مردم ایرانه، نمی تونیم بذاریم بسوزه و فقط نگاه نماییم. ما محلی ها هر کاری از دستمون بربیاد می نماییم، بقیه مردم هم دعا کنن زودتر آتیش خاموش بشه تا این جنگل باردیگر نفس بکشه.»
علاج، در دست ماست آتش که می سوزد، خاکسترش بر دوش همه مان می نشیند. فرقی نمی کند کجای این خاک باشیم، چه لباسی بپوشیم، پایتخت نشین باشیم یا در شهر های دیگر؛ دود این آتش که از سهل انگاری های ما برخاسته، در چشم همه مان می رود. این روز ها خیلی ها به دنبال مقصر می گردند و انگشت بهتان را به سمت یکدیگر می چرخانند. اما جنگل این حرف ها را نمی شناسد. جنگل فقط می بیند آیا کسی هست که خاکستر را کنار بزند و بذر تازه ای بکارد؟ این را باید بدانیم و از یاد نبریم که ما از یکدیگر جدا نیستیم؛ جنگل های هیرکانی هم ما را جدا از هم نمی شناسد. برای او همه مان یک نفس ایم.
حالا وقت آن رسیده که انگشت های بهتان را آرام به پایین بیندازیم و به جایش دست هایمان را برای یاری به سمت ایرانمان دراز نماییم. هنوز دیر نشده است. می توانیم کنار یک دیگر راهی بیابیم، آستین بالا بزنیم و کار هایی نماییم که آتش دیگر این قدر راحت به جنگل نرسد: کمربند های سبز و آتش بر در حاشیه جنگلها بسازیم، برج های دیده بانی و دوربین های حرارتی را بیشتر نماییم، سوزاندن پس ماند های کشاورزی را در نزدیکی جنگل برای همیشه ممنوع نماییم و جریمه های سنگین بگذاریم، سیگار و زغال نیمه خاموش را با کمپین های سراسری و آموزش در مدارس برای همیشه از جنگل دور نماییم و مهم تر از همه، قوانینی محکم برای حافظت از جنگل های هیرکانی تصویب سازیم و آنرا اجرا نماییم.
به کودکانمان یاد بدهیم که جنگل یعنی خانه مشترک همه ما؛ همین امروز یک قدم کوچک برداریم، یک نهال بکاریم، یک قانون را جدی بگیریم، یک مرتبه دیگر به جنگل برویم، اما این دفعه فقط خاطره ای پاک از ما در دل جنگل بماند نه ردپای زباله هایمان. چونکه حالا همه مان می دانیم اگر این جنگل نباشد، قسمتی از وطنمان را برای همیشه از دست خواهیم داد. بیایید در حفظ این میراث کوشاتر باشیم تا درست همانطور که فردوسی پاکزاد در وصف زیبایی مازندران سروده، این میراث گرانبها را به زیبایی هرچه تمام تر به نسل های آینده تحویل دهیم. «که مازندران شهر ما یاد باد. … همیشه بر و بومش آباد باد.. که در بوستانش همیشه گل است. … به کوه اندرون لاله و سنبل است.»
منبع: مهر
به طور خلاصه، می توانیم کنار یک دیگر راهی بیابیم، آستین بالا بزنیم و کار هایی نماییم که آتش دیگر این قدر راحت به جنگل نرسد: کمربند های سبز و آتش بر در حاشیه جنگل ها بسازیم، برج های دیده بانی و دوربین های حرارتی را بیشتر نماییم، سوزاندن پس ماند های کشاورزی را در نزدیکی جنگل برای همیشه ممنوع نماییم و جریمه های سنگین بگذاریم، سیگار و زغال نیمه خاموش را با کمپین های سراسری و آموزش در مدارس برای همیشه از جنگل دور نماییم و مهم تر از همه، قوانینی محکم برای حافظت از جنگل های هیرکانی تصویب سازیم و آن را اجرا نماییم.
به کودکانمان یاد بدهیم که جنگل یعنی خانه مشترک همه ما؛ همین امروز یک قدم کوچک برداریم، یک نهال بکاریم، یک قانون را جدی بگیریم، یک بار دیگر به جنگل برویم، اما این دفعه فقط خاطره ای پاک از ما در دل جنگل بماند نه ردپای زباله هایمان. … همیشه بر و بومش آباد باد.. که در بوستانش همیشه گل است.

1404/09/05
09:04:12
5.0 / 5
10
تگهای خبر: آموزش , بازی , داستان , سیستم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب سایت علی جون
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۳
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

علی جون - سرگرمی و طنز