علی جون
علی جون

ذوالقرنین قرآن و تورات، کوروش است یا اسکندر؟

ذوالقرنین قرآن و تورات، کوروش است یا اسکندر؟

به گزارش علی جون، شاید بارزترین نشانه ذوالقرنین در قرآن سدی آهنین باشد که وی آنرا ساخته. یافتن این سد و مشخص کردن زمان آن می تواند بیشترین سود را در راه رسیدن به حقیقت برای ما داشته باشد.



باشگاه خبرنگاران جوان - دکتری هنر و کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان اظهار داشت: در قرآن کریم سوره کهف آیات ۸۳ الی ۹۸ از شخصیتی سخن می رود که لقبش «ذوالقرنین» است و خداوند وی را با صفاتی شاخص و بارز وصف می نماید. عنوان نکردن اسم ذوالقرنین اسباب آن گردیده که مفسران در مورد شخص وی گرفتار تردید شوند و اشخاص زیادی را با این عنوان در تفاسیر خود نام ببرند که بارزترین آنها دو نفر هستند: کوروش، شاهنشاهِ ایرانِ هخامنشی و اسکندرِ مقدونی.
ما در راه پژوهش خود برای روشن شدن مبحث به صورت منظم قبل از هر چیز آیات ۸۳ لغایت ۹۸ سوره کهف را مورد کنکاش قرار می دهیم:
 و از تو در رابطه با ذوالقرنین می پرسند؛ بگو: به زودی بخشی از سرگذشت او را [به وسیله آیاتی از قرآن] برای شما می خوانم. (۸۳) ما به وی در زمین، قدرت و تمکن دادیم و از هر چیزی [که برای رسیدن به هدف هایش نیازمند به آن بود] وسیله ای به او عطا کردیم. (۸۴) پس [با توسل به وسیله]، راهی را [برای سفر به غرب] دنبال کرد. (۸۵) تا آن زمان که به محل غروب خورشید رسید [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمه ای گرم و لجن آلود غروب می کند، و نزد آن قومی را یافت [که فساد و ستم می کردند]. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را به کیفر فساد و ستم شان] عذاب می کنی و یا در بین شان روشی نیک در پیش می گیری. (۸۶) ذوالقرنین گفت:، اما هرکه [با کفر، فساد و گناه] ستم کرده، عذابش می نماییم، آن گاه به سمت پروردگارش بازگردانده می شود، پس او را عذابی سخت خواهدنمود. (۸۷) و، اما هرکه ایمان آورده و کار شایسته انجام داده است، پس بهترین پاداش برای اوست، و ما هم از جانب خود تکلیفی آسان به او خواهیم داد. (۸۸) پس [باز هم با توسل به وسیله] راهی را [برای سفر به شرق] دنبال کرد. (۸۹) تا آن زمان که به محل طلوع خورشید رسید، آنرا یافت که بر قومی طلوع می کند که در مقابل آن پوششی [از مسکن و لباس] برای آنان قرار نداده ایم. (۹۰) [سرگذشت ذوالقرنین و ملت ها] این گونه [بود]، و یقینا ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم. (۹۱) سپس [با توسل به وسیله]، راهی را [برای سفر دیگر] دنبال کرد. (۹۲) تا آن زمان که میان دو کوه رسید، نزد آن دو کوه، قومی را یافت که هیچ سخنی را به سادگی نمی فهمیدند. (۹۳) [آنان با رمز، اشاره و با هر وسیله ای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج ومأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد می کنند؛ آیا می پذیری که ما مزدی برایت قرار دهیم تا میان ما و آنان سدی بسازی؟ (۹۴) اظهار داشت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمکن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نیرویی یاری دهید [تا] میان شما و آنان سدی سخت و استوار قرار دهم. (۹۵) برای من قطعه های [بزرگ] آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید، پس آوردند و ریختند] تا آن زمان که میان آن دو کوه را هم سطح و برابر کرد، اظهار داشت: [در کوره ها] بدمید تا زمانی که آن [قطعه های آهن] را، چون آتش سرخ کرد. اظهار داشت: برایم مس گداخته شده بیاورید تا روی آن بریزم. (۹۶) [ذوالقرنین بعد از به انتها رسیدن کار سد] اظهار داشت: این رحمتی است از آفریدگار من، ولی زمانیکه وعده پروردگارم فرارسد، آنرا درهم کوبد [و بصورت خاکی مساوی با زمین قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است.
قبل از بحث پیرامون آیات بالا بهتر آنست ببینیم این آیات در چه شرایط زمانی و مکانی بر پیامبر اسلام نازل شده است یا به بیانی دیگر شأن نزول آیات را بررسی نماییم.
محمد بن عبدالله (ص) از طریق های مختلف در مکه به نشر دین خود و دعوت مردم به آن می پرداخت؛ اما مشرکان مکه موقعیت خودرا از گسترش اسلام در خطر می دیدند پس آنها هم از هر راهی برای دشمنی با پیامبر کوتاهی نمی نمودند؛ یکی از روش های ایشان پرسیدن سؤالات سخت و بغرنج از پیامبر اسلام بود و بر این باور بودند که در صورت پاسخ ندادن محمد (ص) آنها زبان به کینه باز می کنند که: چه طور پیامبری هستی که از پاسخ دادن به سؤالات ما عاجزی؟!
برای روشن تر شدن مبحث به روایتی اشاره می نماییم از عبدالله بن عباس که در کتاب تاریخ بلعمی از محمد بن جریر طبری آمده است: «چون مردمان مکه از محمد بماندند، رسول بفرستادند به جهودانِ خیبر و بدان جهودان که در زمین عرب بودند و به زمین حجاز و یثرب و ایشان را گفتند: میان ما مردی بیرون آمده است و همی دعوی پیامبری کند و همی خواهیم بدانیم که راست گوست یا دروغ زن و با ما نیست کتابی آسمانی که از آن جا خبری به نسبت او را بپرسیم تا راست و دروغ او پدید آید و با شما تورات است، اخبار ماضیان و جواب آن ما را بگویید تا ما او را بپرسیم.»
پس یهودیان سه سؤال از تورات استخراج کردند و برای محک زدن پیامبر روانه مکه کردند که این سؤالات عبارت بود از:
۱- ذوالقرنین
۲- اصحاب کهف
۳- روح
این سه سؤال از سؤالات بغرنج فلسفی و تاریخی در تورات بود و در تمامی تفاسیر معتبر قرآن بر این امر که سؤالات فوق را یهودیان از تورات طرح کردند و به پیک اعراب دادند تا از پیامبر بپرسد اتفاق نظر وجود دارد.
تا همین جا از قرآن و شأن نزول آیاتش دست می شوریم و به کتاب آسمانی دیگر یعنی تورات می رویم تا ذوالقرنین را در تورات جست و جو نماییم.
یکی از فصول کتاب مقدس یهودیان «کتاب دانیال» است؛ دانیال برای یهودیان پیامبری بزرگ بود و از فرزندان داوود. وی در جوانی (۶۰۶ قبل از میلاد) به اسارت برده شد به شهر بابِلف، اما در بابل به سبب خصایص و علمِ پیش گویی مقامی ارجمند نزد مردم آن شهر یافت. کتاب دانیال پیش گویی های وی در مورد قوم یهود و مدت اسارت در شهر بابل و زمان این رهایی است. در باب هشتم کتاب دانیال از کتاب مقدس یهودیان در خوابِ دانیال پیامبر قوچی ذوالقرنین (دوشاخ) هویدا می شود که یک شاخش از شاخ دیگر بزرگ تر و غرب و شرق را مُسَخَر می گردد و کسی توانِ مبارزه با او را ندارد تا بزی تک شاخ از غرب می رسد و قوچ دوشاخ را شکست می دهد! دانیال پریشان و وحشت زده از خواب بیدار می شود و آن گاه فرشته واسط (جبرئیل) بر او نازل می شود و خواب دانیال نبی را این گونه تعبیر می نماید: آن قوچ دوشاخ (ذوالقرنین) پادشاه پارسیان و مادیان است و آن بز تک شاخ شهریار یونان.
اینک باید دید که شاخ در تورات چه معنا و مفهومی دارد:
۱- مفهوم حقیقی: همان شاخ که پهلوانان بر کلاه خود نصب می کردند.
۲- مفهوم مجازی: اراده، قدرت، قوت، مجد، شکوه، پادشاهی و مملکت داری.
قوچِ ذوالقرنین در خوابِ دانیال نبی را این گونه میتوان دید: قوچ، شاهنشاه ایران است و در مقابل بز تک شاخ شاه یونان است؛ شاخ کوتاه، منطقه تحت حاکمیت کوروش در «انشانِ پارس» است و شاخ بزرگ سرزمین ماد، و کوروش این دو مُلک را با هم متحد می کند تا آن روز که بز تک شاخ (اسکندر) بر قوچ دوشاخ (ذوالقرنین) فائق گردد. اما نکته جالب آنست که تورات تمام پادشاهانِ هخامنشی را قوچ دوشاخ می داند؛ اما رؤیای دانیال از اتحاد دو قوم پارس و ماد نوید می داد و کسی که این اتحاد را به وجود آورد «کوروش بزرگ» بود. در قسمت های دیگر کتاب مقدس یهودیان، چون اشعیای نبی باب ۴۵، از کوروش به نام مستقیم ذکر رفته و وی را «مسیح خداوند» و «نجات بخش یهود» و کسی که دست یهوه [یهوه نام خاص خدا در میان یهودیان است] با اوست نام می برد.
بازگردیم به چند بند پیشتر یادداشتی که تا این جا مطالعه فرمودید؛ سؤالی که یهودیان عربستان به مشرکین مکه دادند با عنوان پرسشی ژرف به احتمال قریب به یقین از آن قسمت کتاب مقدس شان استخراج شده که کوروش را با لقب ذوالقرنین مخاطب قرار داده تا سؤال دارای دشواری و پیچیدگی لازم باشد.
بررسی روی کتاب مقدس یهودیان را تا همین جا رها می نماییم و باز به قرآن باز می گردیم؛ گمان را بر این می گذاریم که ذوالقرنین کوروش پادشاه ایران هخامنشی باشد و اقدامات ذوالقرنین را با اقدامات کوروش قیاس می نماییم.
شاید بارزترین نشانه ذوالقرنین در قرآن سدی آهنین باشد که وی آنرا ساخته. یافتن این سد و مشخص کردن زمان آن می تواند بیشترین سود را در راه رسیدن به حقیقت برای ما داشته باشد. سلسله کوه های قفقاز به صورت دیواری مسیر های میان شمال و جنوب را بسته است، جز یک مسیر و آن تنگه ای است میان آن رشته کوه ها که شمال و جنوب را به هم وصل می نماید و امروزه این مسیر را تنگه داریال می گویند و در موقعیت جغرافیایی قفقاز - تفلیس قرار دارد و در آن جا دیوار باستانی وجود دارد که اوصاف قرآن با آن تطبیق می نماید و چنان چه در قرآن می گوید، الواح آهنین در ساختمان آن به کاررفته و گداخته های فلز برای بستن روزنه های آن استفاده شده و در بین دو دیوار کوهستانی بنا شده و تمام این خصایص همگی در تنگه داریال بر حقانیت سخن قرآن مهر تأیید می زند. در آثار نوشتاری ارمنی این دیوار «بهاک کورائی» نامیده شده که به مفهوم «تنگه کوروش» یا «معبر کوروش» است که نشان دهنده بانی و سازنده سد یعنی کوروش است و مردمان ترک زبان آن منطقه آنرا «دامیر کپور» می نامند به مفهوم «در آهنین» و از مورخین قدیم یوسف یهودی، در قرن اول میلادی و پس از وی پروکوپیوس در قرن ششم میلادی از آن نام می برند.
ذوالقرنین قرآن روی کار آمدنش و به پادشاهی رسیدنش و کشورگشایی اش به خواست خداوند بود و خداوندگار سبب ساز وی بود (و ما بر روی زمین به وی امکانات دادیم و از هر چیزی وسیله ای به او بخشیدیم). تولد و به سلطنت رسیدن کوروش و جنگ ها و پیروزی هایش چنان یگانه بود که چیزی جز خواست خداوند نمی توان به آن گفت.
ذوالقرنین بسمت مغرب سپاه راند و بر ساکنان آن جا تسلط یافت و دامنه فتوحاتش تا کنار دریا رسید و غروب خورشید را در پهنه دریا دید (چون فرورفتن در آب گل آلود). کوروش بسمت مغرب لشکر کشید و کراسوس را شکست داد و لیدی را فتح نمود و متصرفاتش از دریای سیاه تا دریای شام بود (خلیج های زیادی در کنار این دریاهاست که در هنگام غروب آفتاب از بازی نور و آب تصویری دیده می شود که گویا خورشید در گل فرورفته است).
ذوالقرنین به شرق تاخت و به صحرای خشک بی آب وعلفی رسید و مردم دور از تمدنی دید. کوروش هم به شرق لشکر کشید و با اقوام نیمه وحشی آن جا جنگید و آنان را مطیع نمود. تا زمان حمله اسکندر حدودا دویست سال پس از کوروش، هنوز شرقی ترین شهر شاهنشاهی هخامنشی در کنار سیحون قد برافراشته بود.
ذوالقرنین بسمت شمال رفت و در یک ناحیه کوهستانی و تنگه مانند به خواهش قومی بر سر راه قوم وحشی یأجوج ومأجوج سدی ساخت. کوروش به شمال و به جنگ سکا ها رفت و آنها را به عقب راند و در تنگه داریال سدی از آهن بنا کرد که آثار آن هنوز هم پابرجا می باشد.
ذوالقرنین مردی خداپرست و باورمند به روز فرجام و بنده صالح و حتی در مقام وحی قرار داشت. کوروش یکتاپرست بود و در کتاب تورات مسیح و شبان خداوند است و حتی دشمنانش وی را مهربان و عادل و بخشاینده و بزرگوار می دانستند.
بنا به روایت مفسران قرآن کریم:
یهودیان مسئله ذوالقرنین را از کتاب مقدس شان استخراج کرده اند و فراموش نشود که تنها یک مرتبه ذوالقرنین در تورات آمده است و آن هم در کتاب دانیال نبی که خواب کوروش را به صورت قوچ دوشاخ دیده (ذوالقرنین) و وحدت دو کشور ماد و پارس را پیش گویی کرده، و حکایت دو شاخ دار (لوقرانیم) (ذوالقرنین) تنها همین یک مرتبه در کتاب مقدس یهودیان آمده است؛ و آیا اسکندر مقدونی ذوالقرنین است؟!
اسکندری که تمام زندگی اش نوشته شده است، اسکندری که تنها فتوحاتش به شرق بوده و در شرق تا جایی پیش رفت که دویست سال پیشتر از او کوروش رفته بود، اسکندری که به هیچ عنوان معتقد به خدای یگانه نبود و در فرهنگ چندخدایی یونان باستان رشد کرد، اسکندری که با ملت های مغلوب مهربان نبود و گزارش های تاریخی به صراحت می گوید او ساکنان تعدادی از شهر ها را برای رضای اجرام آسمانی قربانی کرد، اسکندری که مشرک، طبیعت پرست، تبهکار، فاسق، همجنس گرا و شراب خواری که در قصر بابل بر اثر شرب خمر زیاد جان به مالک جهان سپرد، چه طور می تواند ذوالقرنین موحد و یکتاپرست و بشارت دهنده و هشداردهنده به روز جزا باشد؟!
اما آخرین دلیل برای ذوالقرنین بودن کوروش سنگ نگاره کوروش که تصویر وی را نمایان می سازد با دو شاخ بر روی سر (ذوالقرنین به مفهوم دوشاخ) با دو بال گشوده در شیراز - مشهدمرغاب - پاسارگاد - کاخ کوروش که بر فراز آن خودرا چنین معرفی می نماید: «منم کوروش، شاه هخامنشی»
منبع: خبرآنلاین

منبع:

1404/07/11
15:38:50
5.0 / 5
58
تگهای خبر: اثر , بازی , برند , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب سایت علی جون
لطفا شما هم نظر دهید
= ۶ بعلاوه ۲
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

علی جون - سرگرمی و طنز